دکتر اشتباهی



این روزها زیاد این آهنگ رو گوش می کنم.
شما هم گوش کنید.





این روزها زیاد این آهنگ رو گوش می کنم.
شما هم گوش کنید.





یکی از دوستام اومده بود پیشم

سه‌شنبه اینجا بود

اومده بود مثلا اینجا برای کنکور دکترا بخونه

تا امروز تونست دوام بیاره

امروز برگشت رفت خونشون

بهم گفت تو چطوری تنهایی زندگی می‌کنی

گفتم عادت کردم

گفت که من افسردگی گرفتم

نمی‌تونم اینجا بمونم.




ترک یاری کردی و من هم چنان یارم ترا
دشمن جانی و از جان دوست تر دارم ترا
گر بصد خار جفا آزرده سازی خاطرم
خاطر نازک ببرگ گل نیازارم ترا
قصد جان کردی که یعنی: دست کوته کن ز من
جان بکف بگذارم و از دست نگذارم ترا
گر برون آرند جانم را ز خلوتگاه دل
نیست ممکن، جان من، کز دل برون آرم ترا
یک دو روزی صبر کن، ای جان بر لب آمده
زانکه خواهم در حضور دوست بسپارم ترا
این چنین کز صوت مطرب بزم عیشم پر صداست
مشکل آگاهی رسد از ناله زارم ترا
گفته ای: خواهم هلالی را بکام دشمنان
این سزای من که با خود دوست میدارم ترا


هلالی جغتایی»


در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می‌دانند، و گاهی اوقات پدران هم.

در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده‌ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.

در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم می‌کند.

در 30 سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه، قدرت زن.

در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد؛ بلکه چیزی است که خود می‌سازد.

در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می‌دهیم دوست داشته باشیم.

در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می‌افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند.

در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است.

در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.

در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می‌توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.

در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز که میل دارد بخورد.

در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارت‌های خوب نیست؛ بلکه خوب بازی کردن با کارت‌های بد است.

در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می‌کند نارس است، به رشد وکمال خود ادامه می‌دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است، دچار آفت می‌شود.

در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.

در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست.

آخه تو چقدر می‌تونی خوب باشی

دیشب که همش رو ابرها بودم و

امروز هم تا الان که روزمو ساخته

و پرانرژی دارم کارمو می‌کنم

هر چند که دیشب ۳ ساعت بیشتر نخوابیدم

ولی امروز اصلا احساس خستگی و خواب ‌آلودگی نکردم

حرف زدن با تو 

انقدر روی من تاثیر داره.

البته ناگفته نماند

که مدتها بود با هیچکسی اینجوری حرف نزدم

دقیقاً از بعد از جداییمون:(


آرزو می‌کنم هر حا هستی

خوشبخت باشی

و همیشه دلت شاد باشه

و به هر چی دوست داری هم برسی.



تو زیبایی 

و جنگ در برابر تو درنگ می‌کند

صلح برای خرید روزانه

از زیرزمین خانه دقیقه‌ای بیرون می‌آید

و معنی زندگی روشن می‌شود


تو زیبایی

و زمان در برابر تو درنگ می‌کند

و به یاد می‌آورد چیزی را که فراموش کرده بود.


شمس لنگرودی


از طرفی خوشحالم

از طرفی 

حسی غمگین و ناراحت دارم

دلم گرفته

از اینکه دختره خوب داره ازدواج می کنه، خوشحالم

از طرفی دیگه .

نمی‌دونم، شاید ته دلم هنوز امید بازگشت به قبل رو داشتم.

تا امروز دوام آوردم که چیزی ننویسم

نشد!!!

ولی به هر حال براش آرزوی خوشبختی می‌کنم.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها